پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۱

اين خدا كه ميگن چيه ؟
به نظر شخص شخيص بنده خدايي كه پيامبران ميگن اونجوري نيست كه اونا ميگن . من بعضي وقتا به اين نتيجه ميرسم كه خدا مجموعه اي از ملائكه ، ولي هر روز يه فكري در بارش ميكنم . لطف كنيد به من بگيد خدا چيه ؟ خدا كيه ؟ خدا چه شلكيه ؟ و اصلاً خدا وجود خارجي داره يا نه ؟
بعضي وقتا فكر ميكنم خدا همون وجدان انسانه كه هرگاه كار بدي ميكني اذيتت ميكنه و بهت ميگه اين كار بده . بعد از مرگ هم بهشت و جهنم وجود نداره بلكه اون وجدان انسانه كه اگه آسوده باشه بعد از مرگ راحت و آسوده و اگه انسان گناهكار باشه و وجدانش در عذاب باشه بعد از مرگ تو جهنم وجدان خودش خواهد سوخت . اونايي هم كه وجدان ندارن تو برزخ ميمونن . اما روز به روز نظرم در موردش عوض ميشه . يه روز اين وري ميشم فرداش اونوري .
اما مهم تر از همه عقيده و ايمان انسانه . موقعيكه يكي يا علي و از اين كس شعرا ميگه و وزنه 240 كيلو گرمي رو تو كون خودش ميكنه . به علي ايمان داره و فكر ميكنه اون عليه كه كمكش ميكنه ، در حاليكه اون با فكر كردن به علي يي كه دوستش داره از قدرت نهفته خودش استفاده ميكنه . در حاليكه همون يارو با يا علي گفتن وزنه رو بلند ميكنه ، يكي ديگه با ايمان به شيطان هم ميتونه چنين كاري رو انجام بده . در اين مورد من يه حكايتي دارم كه بد نيست تعريف كنم :
ميگن روزگاري دو تا دوست بودن كه يكيش به مراد ايمان داست و ديگري به اخلاص . اونيكه به مراد ايمان داشت هميشه به دوستش ميگفت ( مثلاً ) اگه من برم امام رٌزا و دعا كنم دعام مستجاب ميشه . اما اين يكي ميگفت من بدون رفتن به امام رضا ، هر جا باشم و دعا كنم دعام مستجاب ميشه . يه روز اين يارو كه به پير و مخلص ميره چاله ميكنه و توش ميرينه . بعدشم روش خاك ميريزه و يه دونه از اين دستا و پرچما بالا ميذاره . مياد به رفيقش ميگه اونجا يه امامزاده اي است ، بريم دعا كنيم . اينا ميرن و جفتشون دعا ميكنن . بعد از چند روزي اوني كه اخلاص و عقيده به خودش داشته دعاش قبول ميشه ولي اونيكه به مراد ايمان داشته نه . اوني كه دعاش قبول شده به رفيقش ميگه اونجا امامزاده نبود ، ان من بود .
نتيجه غير اخلاقيش اينه كه اگه شما به خودتون ايمان داشته باشيد و عزم راسخ داشته باشيد بدون دعا به بارگاه حق هم به اون چيزي كه ميخاين ميرسين . ولي اگه كون گشاد و آب هندونه و اين جور حرفا در ميان باشه ، تو بغل خدا هم كه بشينين به جايي نميرسين . الحق كه چوپان كلاهبردار خيلي زرنگ بوده ها ، چون هر حرفي رو كه ميزده از قبل روش فكر ميكرده تا هر كس خلي حاليش نشه چي گفته . يكي از حرفاش اينه كه ميگه خدايم گفت : از شما حركت از من بركت . يعني شما برو كار كن من كمكت ميكنم . كس خل جان من كه برم كار كنم و كونم پاره شه ، كمك كسي رو ميخام چكار .
كلام آخر اينكه هر كسي خداي خودشه و خداي واحدي وجود نداره . جان من كافري هم عالمي دارد ، ميتونين امتحان كنين ، بهتر از اينه كه بشينين دعاي Camel بخونين و زنجه موره كنيد كه حسين جان چرا رفتي كربلا كشتنت ؟ ميومدي ايران ، كس ايراني ميكردي تا دنيا بكامت ميبود . اينهمه حسن و حسين و علي نكنيد كس كشا بريد چهارتا آخوند بكشيد تا بعنوان قهرمان ملي بهتون مدال شجاعت بهمراه هزاران كس بيمو با آب ليمو بدن . اسلام مثل زنه ، يه عربي با زنش تو خيابون راه ميرفته . يكي به زنه تيكه ميپرونه خودش هيچي نميگه ، در عوض يه ايراني مياد دهن يارو رو ميگاد و زن عربه رو تصاحب ميكنه .
( والسلام )
گربان سنه !

هیچ نظری موجود نیست: