دوشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۱

حاج آقا كونده
دو سه سال قبل كه ما تو دبيرستان درس ميخونديم و از قرار معلوم دانش آموز زرنگ و درسخواني بوديم ( خدايمان موفق گرداند ) در جوار مدرسه مون منزل يك حاج آقايي بود كه تمام اهالي اون محل به علاوه بچه هاي مدرسه آرزو بدل مونده بودن يه روز صورت دخترشو بطور كامل و بدون جلد ببينن . دختراشم همه شون ورزشكار بودن و به ورزش كنگ فو ميپرداختند . خود حاج آقا هم عصر ها به باشگاه بدنسازي ميرفت و از هيكل تقريباً رو فرمي برخوردار بود . ما ها هم كم كم جذب ايمان و تقواي اين حاج آقا شديم و چون از بچگي ايمان درست حسابي نداشتيم ، تصميم گرفتيم باهاش باشگاه بريم و مثل حاج آقا ورزشكار شيم .
چند ماهي با حاج آقا به باشگاه ميرفتم و با كمك اون و شير موزهايي كه بعد از تمرين برام ميخريد هيكلم رو فرم شده بود و احساس آرنولد بودن ميكردم . يه روز داشتم هالتر پا ميزدم كه حاج آقا اومد كنارم واستاد و شروع كرد به نوازش كردن ران هام . اول فكر كردم همينطوري حس رفاقت گل كرده و ميخاد ماساژم بده ولي انگار ول كن نبود . بعدش فكر كردم ميخاد كونمون بزاره كه اين كارش رو هم بعيد دونستم چون در طول رفاقتمون ديده بودم زنش خيلي خوشگل و خوش هيكل تر از منه . بنابر اين خودمو به خريت زدم و منتظر موندم ببينم چكار ميكنه ، كه مربي حاج آقا رو صدا زد و شروع كردن به لاس زدن . فرداي اونروز بازم كارشو تكرار كرد ، اما اينبار كه كنجكاو شده بودم ازش پرسيدم : حاجي ، كاري داري ؟ جواب داد : نه ،‌ ميبينم هيكلت ميزون شده حال ميكنم . ما هم ديديم حاجي مون از هيكل خوشش اومده خوشحال شديم و بكار خودمون ادامه داديم .
چند روزي از اين موضوع گذشت تا اينكه يه روز حاج آقا تو راه باشگاه بهم گفت : حميد جان ! يه كاري بگم انجام ميدي ؟ گفتم : چه كاري حاجي ؟ گفت : منو ميكني ؟ گفتم : معاذالله حاج آقا اين چه حرفيه . گفت : نه جدي ميگم . من كونيم ! ....
از اون روز ببعد حالم از هرچي حاج آغا و آخوند و باشگاه بدنسازي و اين جور كس شعرا بهم خورد . ديگه نه باشگاه رفتم و نه سعي كردم بديدن حاج آقا برم . ما دنبال كون دخترش بوديم نه خودش ! يكي دو ماه بعدش ، يه روز عصر كه ميخاستم برم با نگهبان مدرسه سيگاري بكشيم . حاج آقا رو ديدم كه واستاده دم در مدرسه و هي منت اين يارو نگهبانه رو ميكشه . سر كوچشون واستادم تا حاج آقا بره و بعدش رفتم سراغ نگهبانه . اونم كه از دست حاج آقا عصباني بود شروع كرد به فحش دادن :‌اين مادر جنده ، كونده سري قبل پنش تومن داد كردمش امروز ميگه سه تومن ميدم تا دسته جام كن ...

گربان سنه !

هیچ نظری موجود نیست: