دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۱

داداش وبلاگي ها
اين روز ها اگه متوجه شده باشيد ، بعضي از دختر هاي وبلاگي كه مثلاً بچه مسلمون و مثبت اند داراي هزاران هزار داداش و آبجي اند . من نميدونم اين پسرايي كه داداش اينا ميشن چه فايده يي از وجود مبارك آبجي وبلاگيشون ميبرن در حاليكه دختره سعي ميكنه وبلاگ خودشو بوسيله داداشاش پر خواننده تر و قشنگتر كنه . بدين ترتيب كه به يه داداشش ميگه قالب وبلاگشو براش درست كنه ، اون يكي كنتور براش نصب كنه و از اين جور كس شعرا . در ضمن دختره از داداشهاي دسته گل و كس خلش ميخاد لوگوي آبجي شونو تو وبلاگشون بزارن . فكر ميكنم اگه يكي از داداشا براش وبلاگشو تر و تميز كنه ، بعد از اينكه كارش تموم شد خاهره پسوردشو عوض ميكنه و اگه دلش خاست لينك داداش جونشو هم از رو وبلاگش ور ميداره . موقعي هم كه داداشه ازش ميپرسه كه آبجي چرا لينك ما رو ورداشتي دختره با كمال پر رويي ميگه : وبلاگ خودمه ، دوست ندارم لينك كسي توش باشه .
من هميشه سعي كردم بگم ، ما مردا با اينكه خيلي ادعاي زرنگ بودن داريم در مقابل مكر زنان كارمون ساختس . آخه يكي نيست بهت بگه : كس خل ! آبت نبود ، نونت نبود ، كونت نبود، ..چي چيت كم بود كه رفتي داداش رضائي يه دختر شدي ؟ اونم رو اينترنت . چنين خواهرايي اگه خارج از دنياي اينترنت به تور آدم بخورن خيلي هم حال ميده ، چون چيزي كه آدم نميتونه به خاهر خودش بگه رو ميتونه مثل يك دوست با اون در ميان بگذاره و يا حتي ازش بخاد مخ دوستشو براش بزنه . اما در دنياي اينترنت چنين خواهرايي بدرد Recycle Bin هم نميخورن و بجز دردسر و زحمت چيزي ندارن . چند روز قبل داشتم يكي از وبلاگهاي دخترانه رو ميخوندم ، يه جايي نوشته بود : آخ جون... دست داداش حسين درد نكنه ، اينجا رو حسابي آب جارو كرده . كاري كه خودم در حدود يك ماه تنونستم انجام بدم رو اين داداش گلم تو يك شب انجام داد. واي كه چه داداش دسته گلي دارم !
از متن فوق به اين نتيجه ميرسيم كه دختره در طول اون يك ماهه نميدونسته چگونه قالب و بقيه جزئيات وبلاگشو درست كنه ، اما بعد از اينكه مخ پسره رو زده و خاهرش شده وبلاگش قشنگتر شده . فكر ميكنم اين خانوم با مشوره يكي از دوستاش كه قبلاً چنين تجربه يي رو كرده بوده دست به اين عمل زده و گرنه اينا كه كس خل تر از اين حرفان . البته از اين داداشا خيلي كارا بر مياد ، حتي اگه صميمي تر شدن دختره از داداشش ميخاد بياد خونشون و كامپيوترشو راه اندازي كنه . خلاصه اينكه اينروزا بدجوري كار اين آبجي ها گرفته و اگه من هم يه كم با ادب باشم يه دونه خوبش تورم ميكنه و ازم ميخاد براش ساك بزنم . چي ميشد منم دختر بودم ؟ يه داداش كس خلي تور ميكردم و ازش ميخاستم كارامو انجام بده ، تازه شايد ازش ميخاستم بياد خونمون و ظرفامونو برام بشوره . الانش هم خيلي دير نشده ، چون ما ها در كلاه برداري مهارت خاصي داريم و در صورتي كه نقش خودمون بدرد نخوره ميتونيم نقش جنس مخالف رو هم بخوبي بازي كنيم . خب منم ميرم يه وبلاگ كيكيش ماماني ( مثلاً ) به اسم "دختري از شهر زيبايي ها" يا " آبجي كوچولوت" درست ميكنم و كلي داداش رديف ميكنم ، همش هم از خودم مينويسم تا همه فكر كنن چه دختر با مرام و مهرباني هستم . پشت پرده هم كلي به ريش ملت ميخنديم و حال ميكنيم .
در خاتمه فقط ميخام بگم مواظب اين آبجي هاي كلاه بردار باشيد !
گربان سنه !
(داداش مردصفت)

هیچ نظری موجود نیست: