سه‌شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۲

يادش بخير جوون بوديم ، تو كشور ايرون بوديم
اي اي ، جووني كجايي كه يادت بخير ؟!
اي دل غافل ، ديدي چه جوري به هيكلمون ريدي و فرستاديمون خارج ور دست يه مشت كافر خدا نشناس بشينيم درس و مشق ياد بگيريم ؟
يادت مياد جووني جوون ؟! يادت مياد توي ايران زمين هر موقع دلمون ميگرفت با بر و بچه ها بلند ميشديم ميرفتيم ميدون وليعصر و يا پارك ساعي ، يا انگشت تو كون اين و اون فرو ميكرديم و يا اينكه تو كون همديگه . يا مخ ميزديم و كس بازي ميكرديم و يا اينكه چت ميزديم و كس كلك بازي .
يادت مياد ، يه بار شب تصميم گرفتيم همه مون بريم كوه ؟ فرداش همگي جر زدن و مثل گاو گرفتن خوابيدن اما من و تو تو كوچه ، از سرما با خايه هامون يه قل دو قل بازي كرديم .
يادت مياد يه روز تو پارك ملت ميخاستم مخ دختر خارجيه رو بزنم ؟ تو نذاشتي ، گفتي : بابا حميد جان بيخيال . خارجي كافر چي باشه كه اينهمه گوووشت مسلمون ول كني بري دنبال اون و من بازم مثل هميشه به حرفت گوش دادم و با هم رفتيم دنبال دختراي سانتا مانتالي خودمون . به جان خود اين چند وقته از بس ابول مبارك رو تو دست اينور اونور برديم و نخوابيد ، به همون خارجي كافر كس فرفري هم راضي شده ام ولي به مرگ تو نه كه به مرگ خودم . دختراي سانتا مانتالي خودمون با مانتو هاي بدن نما ، روسري هاي تا وسط كله ، شلوار هاي دمپا گشاد ، كفشاي كتوني ، صورتهاي زير لوازم ارايش مدفون شده و خلاصه آخر كس خودمون اينقدر ادا اطوار واسم در نمياوردن كه اينا با يه من كك و مكشون در ميارن . تا به كله مباركمون نگاه ميكنن و ميبنند سياهه ، بخصوص كه زبان مباركمون هم بر عكس ايران- كه تا يارو تكون ميخورد با زبون ميگاييديمش - افتضاحه .
به هر حال ، فرزند جان ما كه غريب افتاديم ولي از ما ميشنوي هر جوري هست محله تونو دو دستي بچسب و هوس اروپا رو نكن . اگه هوسشو كردي فردا پس فردا خودش همونجوري كه منو كرد تو رو هم ميكنه . من كه فكر كنم تا چند ماه ديگه در انديشه پوچي جهان هستي خودكشي ميكنم چون ديگه تو اين مملكت كوفته قلقلي هم حال نميده . سيگار كه تنها دلخوشيم بود رو هم دو روزه باهاش خدا حافظي كردم . فعلاَ تنها عشق من شما ها با زيرشلواري هاي قرمزتون هستين و اين وبلاگ عتيقه .

هیچ نظری موجود نیست: